چرا تجزيه، وقتي مي توانيم با هم باشيم؟!
خبرگزاری صدای افغان(آوا) خبرگزاری صدای افغان(آوا)

سخن سردبير

 

طبق گفته كارشناسان، صحبت از تجزيه ي افغانستان، بحث تازه و جديدي نيست. موضوع تجزيه كشورهاي بزرگ خاور ميانه و تبديل آنان به كشورهاي كوچك و ضعيف، از مدتها پيش و پس از فروپاشي نظام شورا ها در شوروي سابق و پايان يافتن جنگ سرد، در دستور كار ايالات متحده امریکاو شركاي غربي آنان، قرارگرفت. در اينكه تجزيه و پاره پاره كردن افغانستان و سائر كشورهاي منطقه، از رويا هاي شيرين زمامداران واشنگتن و غرب بوده، جاي هيچگونه شك وابهامي نيست.

 با نگاهي به تاريخ و جغرافياي دور و دراز كشورهاي جهان و به خصوص ممالك اسلامي، به روشني در خواهيم يافت كه استعمار غربي و امريكايي، در كشورهاي زيادي و به دليل ضعيف نگهداشتن دولتها و ملتهاي آنان، از روش شوم و ويرانگر تجزيه سود برده اند. بايد دانست كه استعمارگران، تجزيه يك كشور را دفعتاً و به طور ناگهاني مطرح نمي كنند، بلكه با برنامه ها و پروژه هاي بلند مدت، به صورت آرام و تدريجي، سعي در آماده كردن ذهنيت ملتها، براي پذيرش اين پديده ويرانگر مي كنند.

مراحل گام به گام تجزيه از سوي كشورهاي قدرتمند و استعمارگر را به شرح زير مي توان تصوير كرد: الف) در قدم نخست اشغال يك كشور و در پي آن ايجاد نا امني و گسترش آن در سراسر كشور اشغال شده. روش اشغال مستقيم، بيشتر در حدود 60-70 سال پيش مرسوم بود و از آن تاريخ به اين سوي، صورت استعمار، شكل متمدن تر و پيشرفته تري را به خود گرفته است. در روش جديد، كشورهاي قدرتمند، به جاي هجوم مستقيم و مسلحانه، به گونه غير مستقيم و خزنده، فرهنگ و اقتصاد كشورهاي ديگر را مورد هجمه قرار مي دهند. فائده اين روش براي كشورهاي بزرگ و توسعه طلب آن است كه آسان و راحت وارد كشورهاي مستعمره مي شوند. گزينه هاي فرهنگي- اقتصادي، سرپوش هاي خوب ومناسبي است براي پنهان نگهداشتن اهداف و اغراض خطرناك و دخالت گرايانه ي دولتهاي قوي و استعمارگر. تهاجم فرهنگي- اقتصادي، آن شدت و حدتي را كه اشغال و هجمه هاي نظامي دارند را ندارد و به همين دليل، مقاومت قابل توجهي از ناحيه دولت و ملتهاي مورد هجمه قرار گرفته را در برابر خود نمي بيند.

 ب) پس از اشغال و يا تهاجم فرهنگي، نوبت به روش دوم مي رسد و آن افگندن بذر تفرقه و نفاق ميان اجزاء به هم پيوسته يك ملت است. تعداد بسياري از كشورهاي جهان را قوميتها، نژادها و دسته هاي مختلف ديني- مذهبي تشكيل داده است. جالب است بدانيم برخي از كشورهاي غربي نيز تشكيل يافته ي از قوميتها، نژادها و اديان متفاوتي اند كه سالها است به طور مسالمت آميز و به دور از هر گونه كشمكش و در گيري با هم زندگي مي كنند.اما تفاوت در چيست كه در كشورهاي بزرگ و قدرتمند، ملتهاي آنان، بررغم اختلافات فراوان قومي، نژادي و ديني- مذهبي، در آسايش و آرامش به سر مي برند و اما در ممالك ديگر جهان و به خصوص سر زمين هايي كه سايه سنگين استعمار بر آنان تحميل شده است، قضيه كاملاً متفاوت و برعكس است. چنانچه اين قلم، بارها يادآور شده ام و برآن اصرار دارم، امريكا و غرب و در كل فرهنگ غربي، اگر گزينه هاي مثبت و به درد بخوري هم داشته باشند، آن را فقط و فقط براي كشورها و ملتهاي خودشان مي خواهند و بس و آنچه براي ملتهاي ديگر، به خصوص كشورها ي تحت استعمار و عقب نگهداشته شده مي خواهند، نا هنجاري هايي مانند ناامني، فقر، بيكاري، فساد همه جانبه دولتي واداري و.... چيزي ديگري نيست! گزينه هاي منفي و ويرانگري كه تماماً به دست خود آنان ايجاد و رهبري مي شود. كاري كه در قرن حاضر، امريكا و غرب با كشورهايي مانند عراق، افغانستان و فلسطين مي كنند. قدرتهاي استعماري و بزرگ، همواره از جهل و ناداني مفرط و تاسف باري كه بر كشورهاي ضعيف نگهداشته شده حاكم بوده، بهره برداري كرده اند و همين جهل را چاشني كرده اند براي تبليغات وسيع و گسترده نفاق افگنانه و مخرب شان عليه آن ملت و كشورها. با تاسف بايد اعتراف كرد كه ملت ما از اين ناحيه يعني تاثيرپذيري تبليغات سوء استعمارگران، شايد آسيب پذيرترين ملتي باشد كه مي تواند در جغرافياي جهان وجود داشته باشد.

 ج) دامن زدن به فساد همه جانبه، گسترش ناامني و جنايتهاي دهشتبار و ترسناك و ايجاد و گسترش فقر و بيكاري طاقت فرسا، از حربه هاي حساب شده و هدفمندي است كه از سوي دولتهاي استعمارگر، به شدت دنبال مي شود. گزينه نا مطلوب و نا ميموني كه نمونه واضح و آشكار آن را در افغانستان مي توان شاهد بود. ممكن است علل و عوامل ديگري غير از آنچه بر شمرديم در تجزيه ي كشورها نقش داشته باشند، نظير استفاده از قوه قهريه و زور توسط كشورهاي قوي و استعماري براي تجزيه ي كشور و كشورهاي خاصي جهت اهداف سياسي و اقتصادي و حتي فكري خاص؛ شبيه آنچه كه در فلسطين اشغالي مي گذرد و امريكا و غرب، با اغراض مشخصي از دولت غاصب اسرائيل حمايت و پشتيباني مي كنند.

 همه اين گزينه ها و حقائقي كه يادآوري شد، تماماً هشدار و زنگ خطري است براي دولتمردان كشورهاي ضعيف و تحت استعمار كهنه و نو كه اگر حساسيت موضوع را درك نكرده و توطئه بيگانگان را با خدمت صادقانه براي كشور و مردم شان، خنثي نكنند، مطمئن باشند كه تعدادي بسياري از ملت و مردم شان، به خصوص آناني كه از ناحيه قوم سالاري و نژاد پرستي، ضربه خورده و آزرده شده اند، به تجزيه ي كشور، به شكل جدي و اساسي، فكر خواهند كرد و مطمئن باشند كه در صورت تجزيه افغانستان، با توجه به موقعيت هاي جغرافيائي بسياري از ولايات كشور، ضرر و زيان اصلي متوجه كساني خواهد بود كه امروز، به تعصبات قومي و نژادي، بيشتر دامن مي زنند!!!؟ اما آنچه اين قلم مي انديشد و به خير و صلاح ملت و دولت افغانستان مربوط مي شود، يك افغانستان واحد ، يكپارچه و قوي، كه حقوق تمامي اقوام و نژادهاي ساكن در كشور، به طور مساوي و عادلانه در آن مد نظر گرفته و رعايت شود، به مراتب بهتر از دو كشور ضعيف ويا يكي قوي و ديگر ضعيفي خواهد بود كه در كنار هم ، با ترس و وحشت از يكديگر، زندگي كنند.  


August 15th, 2010


  برداشت و بازنویسی درونمایه این تارنما در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید.
 
گزیده مقالات